طاها ارومیه

برکات همراهی با قرآن ان شالله ختم به عامل بودن بشه...

طاها ارومیه

برکات همراهی با قرآن ان شالله ختم به عامل بودن بشه...

طاها ارومیه

 دنیا طلبان دلنگرانی دارند
ترس از خطر جنگ جهانی دارند
مهدی طلبان کفن بپوشند همه
چون غیرت صاحب الزمانی دارند
___________________________
 .سردار مرز نمی شناخت
نه فقط در دفاع از دین و ناموسمون
. حتی در تصرف دلها💔💔
_____________________________
خدایا پاکم کن بعد خاکم کن❤❤
___________________________
❤ «مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی اَحَبَّنی وَ مَن اَحَبَّنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتَهُ وَ مَن عَشَقَتَهُ قَتَلتَهُ وَ مَن قَتَلتَهُ فَعَلی دِیَتَهُ وَ مَن عَلی دِیَتَهُ فَاِنّا دِیَتُهُ.»❤

خشی از کتاب عصرهای کریسکان آمده است

سعید سردشتی؛ محمد، پسر یکی از سران گروهک‌های معاند هم که با یک زن فرانسوی ازدواج کرده، به عنوان مترجم حضور دارد. او می خواهد مطالبم را ترجمه کند ولی با زبان ترکی استانبولی جواب عایشه را می‌دهم. او خوشحال می‌شود و به ترکی می‌گوید: "اتهامت چیه؟"

نمی دانم. چطور نمی دونی؟ مگه وکیلت برات نگفته؟ وکیل! کدوم وکیل؟ مگه وکیل نداری؟

الان ۱۸ ماهه اینجام، هنوز نمی دونم واسه چی اسیرم.

از صداقت و صراحتم خوشش می آید و می گوید: "قاضی چی، قاضی دارین؟

" در اینجا فرد رو محاکمه نمی‌کنن. بلکه پرونده رو محاکمه می‌کنن. بر اساس گزارشات راست و دروغی که به دستشون می رسه، واسه ما زندان می‌بُرن. یعنی شما با قاضی صحبت نمی کنین؟

اینجا بدترین آدم کُشا قاضی می‌شن؛ به خیال خودشون می خوان جمهوری اسلامی رو نابود کنن ولی زندانیای بیچاره رو اعدام می‌کنن.

مگه تا حالا کسی رو هم اعدام کردن؟

دستم را به طرف گورستان کریسکان دراز می کنم و می گویم: "اگه می خواین واقعیت رو بفهمین، برین داخل دره کریسکان و قبرا رو بکنین و از اعدامیا فیلم بگیرین." محمد حسن زاده هرچه تلاش می کند صحبت هایم را بفهمد و جور دیگر برای عایشه ترجمه کند او مانعش می شود و می گوید: "خودم می فهمم."

فیلم این خبرنگار ترکیه ای به دست دبیرکل یکی از احزاب معاند می‌رسد و می گوید: "به این فرد بگین ۱۸ ماهه اینجایی هنوز نمی دانی جرمت چیه. آن قدر نگهت می دارن تا بفهمی جرمت چیه." از آن تاریخ به بعد دیگر هیچ خبرنگار و فیلمبرداری به زندان راه ندادند. سنندج میزبان عصرهای کریسکان این روزها نام عصرهای کریسکان زیاد به گوش کردستانی‌ها می خورد، این عنوان کتابی است به قلم کیانوش گلزار راغب که امیر سعیدزاده و همسرش سعدا حمزه‌ای آن را روایت کرده‌اند و در سال ۱۳۹۴ منتشر شده است. 

 در کردستان عراق است که مقر اصلی دموکرات معاند ایران بوده است. سعیدزاده دوران اسارت چهار ساله خود را، در منطقه کریسکان بوده است. به دلیل اینکه بیشتر اتفاقات در آن منطقه رخ داده، این نام را برای کتاب انتخاب کرده است. نوشتن این کتاب، سه سال به طول انجامیده است.

سلام 

اگر میخواهید بدانید جریان از چه قرار این دوتا لینک بی زحمت مطالعه کنید

 

پویش کتاب

عصرهای کریسکان

 

 

سلام 

زمانی که کتاب قرار بود

با واسطه به دستم برسه .من و اون دوستم در مورد علم متافیزیک این مواردصحبت میکردیم.گفت فلانی نکنه کتاب در این موارد باشه.برات خوب نیست..واقعا نمیدونستم درمورد چی هست ..گفتم نه فکر نکنم 

زمانی رفته ارومیه برا مصاحبه کار همون موقع کتاب تحویل گرفتم .ولی داخل بسته پستی یه متن بسیار زیبا هم بود ..ممنون از خواهر خوب و خوش ذوقم 

تصمیم گرفتم زود بخوانمش ..اولا اسم اشتباه میخواندم بعد درست خوندم..

 

هرصفحه رو که میخوندم انگار اتفاقا مهرماه جلوی چشمم بود

 

مثلا صفحه 40 جریان تعریف میکنه چشم بچه تخیله شد یاد اون بچه افتاد .

به جرم مادرش چادری بود داخل ماشبن شون نارنجک انداختن و کودک چشم شو از دست داد.

یا یه قسمت دلیل این که صدام با سردشت مخالف برام روشن شد.چرا این قدر مردم سردشت همه جوره اذیت کرد خصوصا با بمب های شیمیایی

 

اگر تدوین و پوستر بلد بودم 

این دوتا مورد یعنی اتفاقات 1401 و کتاب کنار هم به تصویر می کشیدم 

و اینکه فهمیدم ،کومله ودمکرات همیشه همیشه با ترفندهای چندسال پیش گرفتن 

ویا دلیل قتل های سال67 بین اهل تسنن به نفرت جا انداختن تا برا انتخابات و مسائل سیاسی استفاده کنند..

مردم کردی بنده میشناسم اگر اطلاع پیدا کنند اون ها چه مردم از خود مردم کرد زبان بدون دلیل کشتن و گورستان کریسکال هست.خودشون با دست هاشون اون افراد خفه می کردند

پیشنهاد میدم کتاب رو بخوانید واقعا خیلی از حقایق براتون اشکار میشه

یه نکته اساسی برا شخص خودم افتاد .واقعا بنده چطور نمیتونم با اینکه این همه رفاه دارم.برا این انقلاب کار کنم.

صفحه روبیکا نشرش دادم 

https://rubika.ir/hasane26

شنبه, ۲۰ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۴۸ ب.ظ

سلام 

خیلی طول کشید ولی الحمدالله خوندمش 

کتاب که از عید غدیر گرفته بودم .پیشم بود برا مطالعه امروز و فردا میکردم 

ازطرفی برخی مشکلات باعث شد 

البته از تابستان دوره زیست پلاس گوش دادم 

جنگ روایت ها مواظب هستم .روایت اول  ازچه کسی و چطوری وارد ذهنم میکنم 

البته آخر های مهر شروع کردم به خواندن کتاب الغارات امروز تموم شد

البته دلیل سستی فهمیدم .قبلش بایستی صوت استاد طائب به دستم میرسید روایت درست تر میفهمیدم 

میفهمیدم یهود حتی توی کتب ما شیعه دست بردند.

البته این هم بگم به سفارش آقای شاگرد بنا کتاب علی ع از زبان علی ع رو شروع همزمان با الغارات خوندم.

انصافا علی ع از زبان علی ع بهتر بود.البته فعلا 300 صفحه شو خوندم 

ولی اولش واقعا سنگین بود،چون هیچ مداح و یا سخنرانی اون حجم از غم از دست دادن پیامبر مولا علی ع تحمل کردند تا حالا بیان نکردند.

مطالعه این دوتا کتاب باعث شد  تصمیم های بگیرم 

یه مورد میگم یکی نه 

طرح بینش مطهر هرکس  این دوره بگذرونه میتونه با مجوز رسمی توی مدارس تدریس کنه .تلاش کنم پول ترم هاشو جور کنم و ثبت نام بقیه کتب شو هم بخونم 

در مورد کتاب الغارات ،فدای مولا علی ع بشم چقدر در جبهه حقش شون تنها بودند و افراد به حرف شون گوش نمیدادند.

مثل الان که افراد توی دنیای مادی شون غرق شدند..صدای حق رو نمیشنونند

😢😢😢😢

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">